۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵

مژده ایدل که یار باز آمد
ترک چابک سوار باز آمد

غمزۀ او نیم مست برفت
با هزاران خمار باز آمد

بسته جانی هزار بر فتراک
این زمان از شکار باز آمد

هر شماری که کردم از حسنش
نه یکی، صد هزار باز آمد

یا رب آن ساعت خجسته چه بود
کز درم آن نگار باز آمد؟

بنمرد سپاس ایزد را
تا بدیدم که یار باز آمد

آخر آن آب چشم و آه سحر
عاقبت هم بکار باز آمد

هین برون آی ای غم از دل من
که مرا غمگسار باز آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.