۱۳۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵

سوز عشقت جگر همی سوزد
تاب رویت نظر همی سوزد

تو چه دانی ؟که آتش رخ تو
نظر اندر بصر همی سوزد

هر چه از دیده بیش ریزم آب
دل مسکین بتر همی سوزد

آنچنان سوخته جگر شده ام
که دلم بر جگر همی سوزد

غم تو هر چه یابد از دل و جان
همه در یکدگر همی سوزد

همچو شمعی در آب دیده دلم
هر شبی تا سحر همی سوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.