۳۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

گل زرشک تو پیرهن بدرد
روی تو پرده بر سمن بدرد

چون زند غمزۀ تو دست به تیغ
زهرۀ مهر تیغ زن بدرد

ز آرزوی دو لعل جان بخشت
مرده بر خویشتن کفن بدرد

چون بخندد دهان شیرینت
پرده بر لؤلۀ عدن بدرد

گوهر از شرم تو دهان صدف
هم بدندان خویشتن بدرد

نافه گر بوی زلف تو شنود
شکم خویش در ختن بدرد

با رخت لاف به نیکویی
غنچه را باد از آن دهن بدرد

لب تو،چون ز خنده بر بدوزی
جامه بر صد هزار تن بدرد

هر که خود را بر آستان تو دوخت
پیش تو پوتین من بدرد

مهرت از هر دلی که سر بر زد
چون من و صبح پیرهن بدرد

من ز مستوری تو می ترسم
که بسی ستر مرد و زن بدرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.