۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۶

کَالبَدر مَحیَّاک مِن الحُسنِ تلآلآ
الله ُ مَعَک زادکَ حُسناً و جَمالا

هر کس به جهان در پی حالی و خیالیست
مائیم و خیال رخ زیبای تو حالا

مشتاق ترا حال چو زلف تو پریشان
عشاق ترا کار چو بالای تو بالا

آزادی قد تو کند سرو خرامان
ای سرو سهی بنده آن قامت و بالا

لعل لب دلجوی تو دُرجیست گهر پوش
یا حقه یاقوت پر از لؤلؤ لالا

خاک قدم از دیده اغیار نگهدار
شرط است که ندهند ره دزد بکالا

بر خاک درت ابن حسام از چه نشسته است
قَد کان لَه مِنک تمنَّی َ و مآلا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.