۳۳۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۲

مپیچ در سر زلف و بنفشه تاب مده
حجاب ظلمت شب را به آفتاب مده

دل خراب به چشم تو حال خود می گفت
به غمزه گفت که افسانه را به خواب مده

به روز گریه دلم را شکیب می فرمود
به هایهای بگفتم سخن به آب مده

چو ما ز لعل تو آب حیات می جوییم
بجانبی دگرم وعده سراب مده

شراب ناب به افسردگان بده ساقی
چو من به بوی تو مستم مرا شراب مده

صبا شمامه خاک دیار یار بیار
دگر مشام مرا زحمت گلاب مده

بپوش سرّ حقایق ز سفله ، ابن حسام
خراج گنج معانی به هر خراب مده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.