۴۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۸

چون بلا نیست بی مشیَّت او
دل نهادیم بر بلیَّت او

جلوه حسن یار بین و مبین
حال کیفیت و کمیَّت او

مفلسانیم و با هزار امید
دست در دامن عطیَّت او

غیر با دوست در نمی گنجد
بر حذر زآتش حمیَّت او

صوفی انکار دُرد نوش مکن
تو چه دانی صفای نیَّت او

های و هویی که از هوا داریم
آن هوی نیست بی هویَّت او

با قدشت راست گشت ابن حسام
آفرین باد بر سویَّت او
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.