۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۶

ساقی بیار لعل مذاب رحیق خاص
باشد که یابم از غم دل یک زمان خلاص

ما را به آب چشمه ی حیوان چه حاجتست
لعل لب تو چشمه ی نوش است در خواص

آنجا که قید زلف تو دام بلا نهد
لَیسَ المَفَرُّ منتفعاً مِنه و المَناص

قلب مرا رواج به اکسیر مهر توست
کز کیمیای آن زر خالص شود رصاص

ما را بکش به غمزه که مفتی درس عشق
بر خون عاشقان ندهد فتوی قصاص

ابن حسام طبع تو پرسیم کرد نیست
مَلاَّت فَاهشک لولایِیَ الخَصاص
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.