۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۶

اگر ساقی به بزم ما قلندر وار بنشیند
بسا صوفی که اندر حلقه ی خمّار بنشیند

به زاریّ دل زارم ترا ای دل نیازارم
کزان زاری ترا بر دل مباد آزار بنشیند

به عزم رفتن از مجلس به هر باری که برخیزی
از آن برخاستن بر دل مرا صدبار بنشیند

چو خشم فتنه انگیزش کند مستی و مستوری
نماند هیچ زاهد راکه او هشیار بنشیند

کسی در معرض مردان برآرد نام منصوری
که برخیزد زسر و آنگه به پای دار بنشیند

کسی در دیده ی مردم بود چون مردم دیده
که همچون دیده ی گلگون میان خار بنشیند

دل ابن حسام از رنج و از تیمار بیمار است
مگر دلبر به تیمار دل بیمار بنشیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.