۳۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳

نگار من همه آیین دلبری دارد
ولی زعاشق بیچاره دل بری دارد

لبش به بوسه گر اب حسات می بخشد
به غمزه شیوه ی جور و ستمگری دارد

چنانکه در رخ او آیت ید بیضاست
فریب نرگس او سحر سامری دارد

چو من رقیب گر آشفته و پریشان است
عجب مدار که او چشم بر پری دارد

خیال روی بتان می پرستد ابن حسام
مگر طریق و ره و رسم آزری دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.