۳۱۸ بار خوانده شده

قطعه شماره ۱۱

موسم عید است و ما نومید از دیدار یار
عالمی در عیش و نوش و ما و چشم اشکبار

هر کسی با یار در گشت گلستان است و من
زاشک سرخم شد کنار از داغ هجران لاله زار

جان نثار مقدم جانان نکرده، دم به دم
چیست بهره از تفرجگاه بحث جان نثار

بینوا و دل پر از خار و غریب و دردمند
دست بر دل، سر به زانو، چشم در ره، دل فگار

سینه سوزان، دل فروزان، کوچه کوچه در به در
کس مبادا همچو من آواره از یار و دیار

بکره جوئی شد ز هر چشمم روان از خون دل
عاقبت کردم دوا داغ فراغ سر چنار

خالدا گر نیستی دیوانه صحرا نورد
تو کجا و کابل و غزنین و خاک قندهار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شماره ۱۰ (در زیارت مرقد بایزید بسطامی)
گوهر بعدی:قطعه شماره ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.