۳۱۵ بار خوانده شده

غزل شماره ۴۷

چه دولت بود یا رب دوش من در خواب می دیدم
که نخل مدعا را پر بر و شاداب می دیدم

سکندر بهر آب زندگی ظلمت برید و من
به تاریکی شب سرچشمه آن آب می دیدم

نگه مل، چهره گل، خط سنبل و قد سرو و لب شکر
مژه نشتر وش و کاکل چو مشک ناب می دیدم

قیامت می نمود از قامت و می گفت قدقامت
به روی خویشتن حیران شده محراب می دیدم

شب یلدا به روی روز رستاخیز شد پیدا
ندانم یا دو زلفت پر ز پیچ و تاب می دیدم

زین تشبیه های نامناسب صد معاذالله
که بالله در جهان مانند او نایاب می دیدم

به خاک پاش می غلتیدم و شکرانه می کردم
تو گویی خویش را بر بستر سنجاب میدیدم

ز شوق شمع رویش جمله اعضایم به رقص آمد
ز هر مویش به بند جان دو صد قلاب میدیدم

ندیدم زان شب فرخنده صبحی پرتو افکن تر
اگرچه کلبه را بی شمع و بی مهتاب می دیدم

تنم یکباره شد چشم از برای دیدن رویش
به هر عضوی جمال آن گل سیراب می دیدم

اشارت بر بشارت بود خالد خواب دوشینم
که من بیمارم و گلشکر و عناب می دیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۴۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.