۳۱۸ بار خوانده شده

غزل شماره ۴۰

باز شد دل به درون نائره افروز فراق
چون دهم شرح غم و غصه جانسوز فراق

خوابم از دیده و صبر از دل و تاب از تن شد
وای من گر همه زینسان گذرد روز فراق

بسکه در آرزوی وصل توام غرق خیال
تیر مژگان شمرم ناوک دلدوز فراق

دورم افکند به صد مکر و حیل از در خویش
آه ازین مکتبی مساله آموز فراق

من نه آنم که از وصل تو کنم قطع امید
خرمنم گر همه بر باد دهد سوز فراق

خالد سوخته از هجر تو روزش تار است
شب یلداست برش غره نور روز فراق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۳۹
گوهر بعدی:غزل شماره ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.