۳۶۸ بار خوانده شده

غزل ۳۱

از من هزار من شد هی هی هزارهی هی
هی هی هزار از من از من هزار هی هی

هی هی که من ندانم ، دائم منی برانم
زین کی کنی خلاصم، هی هی هزار هی هی

هی هی کجا شریعت، من غافل از طریقت
دانم نه آن حقیقت، هی هی هزار هی هی

دیدیم آنچه دیدیم، خوردیم آنچه خوردیم
بر سینه داغ بردیم، هی هی هزار هی هی

یاری کجاست یاری، غمخوار ها نگاری
یاری بگو تو یاری، هی هی هزار هی هی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۰
گوهر بعدی:غزل ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.