۳۱۹ بار خوانده شده

آتش بی دود

شد تیره در هوای تو شمع وجود ما
اشکی به دیدهٔ تو نیاورد دود ما

رفتی ز دست ما و نمردیم ای دریغ
تا چیست بی‌وجود تو سود وجود ما

ما موج کوچکیم و درین بحر بی‌کران
نادیده ماند قوس نزول و صعود ما

غیر از دلی شکسته و دستی شکسته‌تر
در ما چه دیده بهر حسادت حسود ما

سودی نهفته در دل هر ذره‌ای است لیک
در خوابگاه نیستی آسوده سود ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دشمن چه می کند؟
گوهر بعدی:روح بی کینه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.