۳۲۰ بار خوانده شده

بخت گریان

به بزم خودم گرچه راهی ندادی
ز باغ وصالم گیاهی ندادی

سلامی ز رافت پیامی ز زحمت
به سالی نگفتی به ماهی ندادی

هنوزت ز جان و ز دل دوست دارم
گرم ارزش پرّ کاهی ندادی

تو ای عشق، ای چشمه ی آرزوها
به من غیر اشکی و آهی ندادی

مرا یک نفس بهره ای بخت گریان
ز لبخند وحشی‌نگاهی ندادی

جهانا نه بر من که بر مقبلان هم
درین عرصه آرام‌گاهی ندادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:زبان عشاق
گوهر بعدی:تاسف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.