۳۰۸ بار خوانده شده

غزل شماره 57

صحبت دوستان روحانی
خوش‌تر از حشمت سلیمانی

جان جان‌ها و روح ارواح است
لعل ساقی و راح ریحانی

با گدایان کوی عشق مگوی
سخن از تاج و تخت سلطانی

بگذر از عقل و دین که در ره عشق
کافری بهتر از مسلمانی

حلقه کن گیسوی پریشان را
وارهان جمعی از پریشانی

خیز و ملک بقا به دست آور
پشت پا زن به عالم فانی

تا رسد بر سریر مصر وجود
آخر از چاه ماه کنعانی

بلبل از فیض عشق گل آموخت
آن سخن‌سنجی و نواخانی

بی تو خون باردم ز دیده که نیست
عاشقان را جز این گل‌افشانی

وقت آن شد که بایزید آسا
بر فرازم لوای سبحانی

تا شوم مست و پرده بردارم
یک سر از رازهای پنهانی

فاش منصوروار بر سر دار
می‌سرایم اناالحق ار دانی

در دبستان عشق او آموخت
وحدت این درس و مشق حیرانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 56
گوهر بعدی:غزل شماره 58
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.