۳۰۴ بار خوانده شده

غزل شماره 45

منت خدای را که خدا را شناختیم
در ملک دل لوای طرب برفراختیم

از جان شدیم بر در دل حلقه‌سان مقیم
تا راه و رسم منزل جانان شناختیم

راضی ز جان و دل به رضای خدا شدیم
با خوب و زشت و نیک و بد خلق ساختیم

ای خواجه ما به همرهی عشق سال‌ها
مردانه‌وار بر سپه عقل تاختیم

رستیم خود ز ششدر این چرخ مهره‌باز
تا نرد عشق از دل و جان با تو باختیم

زر شد ز کیمیای تو ما را مس وجود
تن را به نار عشق تو یکجا گداختیم

وحدت ز یمن عشق به شاهی رسیده‌ایم
یعنی گدای درگه شاهان نواختیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 44
گوهر بعدی:غزل شماره 46
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.