۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شماره 42

شکست گر دلت از کس مرنج ای عاقل
از آنکه خانه حق می‌شود شکست چو دل

همیشه لازمه زندگی‌ست کوشش و کار
به دهر بهره ز هستی نمی‌برد کاهل

کمال و فضل ز علم است و معرفت ای دوست
کسی کمال و فضیلت نخواهد از جاهل

درخت خشک ز سعی و عمل ثمر ندهد
مکن تلاش و حذر کن ز سعی بی‌حاصل

شود همیشه چو مرآت مقتبس از شمس
اگر غبار کدورت ز دل شود زایل

اگر به قدرت خود پی برد دمی انسان
زند چو بحر خروشنده موج بر ساحل

شوی مقرب درگاه کبریا وحدت
اگر که پاک شود لوحه دلت از غل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 41
گوهر بعدی:غزل شماره 43
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.