۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شماره 20

تا سر زلف پریشان تو چین در چین است
زیر هر چینی از آن جای دل غمگین است

بی مه روی بتان شب همه شب تا به سحر
دامن و دیده‌ام از اشک پر از پروین است

مکن از عشق بتان منع مرا ای ناصح
که مرا عشق بتان رسم و ره دیرین است

شیوه کوهکنی شیوه فرهاد بود
صفت حسن‌فروشی صفت شیرین است

باغ حسن تو چه باغیست که پیوسته در او
سنبل و نرگس و ریحان و گل و نسرین است

عاشق ار خواب سلامت نکند نیست عجب
عشق را درد بود بستر و غم بالین است

وحدت از صومعه گر رخت به میخانه کشید
عارف حق‌نگر و رند حقیقت‌بین است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 19
گوهر بعدی:غزل شماره 21
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.