۲۹۲ بار خوانده شده

غزل شماره 10

لبریز تا ز باده نگردید جام ما
در نامه عمل ننوشتند نام ما

ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب
نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک
بنموده چین زلف کجش پای دام ما

چون گشته‌ایم حلقه به گوش جناب عشق
زیبد که ماه چارده گردد غلام ما

با اینچنین تحقق آمال و وصل یار
بنشسته است مرغ سعادت به بام ما

ای مدعی اگر بگشایی تو چشم دل
بینی شکوه عزت و جاه و مقام ما

این نکته روشن است که در دور روزگار
باشد صفا و صدق و محبت مرام ما

وحدت بنوش باده وحدت ز دست دوست
بهتر از این به دهر نباشد گمان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 9
گوهر بعدی:غزل شماره 11
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.