۲۸۰ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۴۰

آنکه شیران را کشیدی در شطن
وانکه پیلان را نشاندی در عطن

وانکه جاکردی بفرق فرقدین
بلکه بالاتر ز فرقد یا پرن

نی همین اقلیم ظاهر راشه است
هست میر ما ظهر مع ما بطن

نی همین مهرجهان را صورت است
ملک معنی را بود پرتوفکن

خاتم الملک سمی الخاتم
قلبه مرآت ذات ذی المنن

الذی خیر القرون قرنه
قرن ذی القرنین و الویس قرن

شاهدان کاورده تاریخ جلوس
عهده خیر قرون کلک من

چون نهد در رزمگه پاخصم را
در بنای هستی افتد بومهن

در خراسان یک شرر قهرش کنند
مرغزاران هری شد مرغزن

چارمین شاه است از قاجار کو
علت غائی بود زان چار تن

شد چهل سال و نگفت اسرار مدح
لیک حسن شه بود پیمان شکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۳۹
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.