۲۹۷ بار خوانده شده

غزل شماره ۷۳

تشنهٔ نوش لبت چشمهٔ حیوان چکند
خفتهٔ خاک درت روضهٔ رضوان چه کند

آن که از خاک نشینانِ درِ اهل دل است
تخم جم کی نگرد ملک سلیمان چه کند

هرکه گردید بدور حرم اهل صفا
ننگرد صف صفا قطع بیابان چه کند

لذت چاشنی عشق تو هر کس که برد
عافیت میشودش درد تو درمان چه کند

گیرم ای شوخ دل سوخته با جور تو ساخت
با جفای فلک و طعن رقیبان چه کند

عندلیبان چمن گل بشما ارزانی
دل غمدیدهٔ ما سیر گلستان چه کند

قوت بازوی عشق و دل مسکین هیهات
صید پیداست که در پنجهٔ شیران چه کند

گیرم آن شه ز کرم داد مرا فیض حضور
دل باین تیرگی و موجب حرمان چه کند

پای رفتار نمانده است و زبان گفتار
دیگر اسرار بجز ناله و افغان چه کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۷۲
گوهر بعدی:غزل شماره ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.