۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شماره ۱۶

الا یا نفس قد زموالمطا یا
خدایاده شکیبائی خدایا

چو روز وصل را آمد شب هجر
الی روحی دنت ایدی المنایا

بدل بارغم آمد کوه بر کوه
کما یعلوا هوادجها الثنایا

ز چشمم دجله‌های خون فشاندند
وناراً اضرموها فی حشایا

گرم مانده است در تن نیم جانی
الاعوجوالافدیکم بقایا

الاحبواعنا دل ادنای الورد
اعینونی علی بث الشکایا

بنال اسرار هنگام وداع است
بنا حل النوی جل الرزایا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۵
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.