۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شماره ۸

ای نام خوش تو بر زبان ها
وی یاد تو زینت بیانها

از مهر رخت چو ذره هستند
در رقص و سماع آسمانها

مرغان ترانه سنج خوانند
وصف رخ تو به بوستانها

اندر ره عشق بی سرانجام
دریاهائی است بیکرانها

ای دل بشتاب زانکه رفتند
زین کاخ مجاز کاروانها

از سروری جهان گذر کن
در باطن خود ببین جهانها

سردهنت نیافت اسرار
هر قدر شدش عیان نهانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۷
گوهر بعدی:غزل شماره ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.