۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شماره ۵

از آن زلف پریشانیم چون سنبل پریشانها
وز آن چاک گریبانیم چاک اندر گریبانها

چو یک معنی که پوشانی بگوناگون عباراتی
حجار پرتو رخسارهٔ جانانه شد جانها

مریض کشور عشقم عجب نبود اگر باشد
مرا بالین ز خاره بستر از ریگ بیابانها

نگردد گرد نعش زهرآلودم سک کویت
ز بس بر جسم بیمارم زدی پر زهر پیکانها

بخاطر آورید ای همدمان ناکامی ما را
چو بنشینید و مینوشید در طرف گلستانها

مرا دامان پر از آلایش و دارم امید آن
که بخشایند جرم ما طفیل پاکدامانها

چنان کارم ز عشق او برسوائی کشید اسرار
که خوانند داستان ما بدستان دردبستانها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۵
گوهر بعدی:غزل شماره ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.