۳۰۳ بار خوانده شده

بلای هجران

هیچ دانی که ز هجران تو حالم چون شد؟
جگرم، خون و دلم، خون و سرشکم، خون شد

لب شیرین تو ای می‏زده، فرهادم کرد
جانم از هر دو جهان، رسته شد و مجنون شد

تار و پودم به هوا رفت و توانم بگسست
تا به تار سر زلف تو، دلم مفتون شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اگر بگذارد …
گوهر بعدی:گلبرگ تر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.