۴۹۷ بار خوانده شده

خلوتگه عشاق

فرّخ آن روز که از این قفس آزاد شوم
از غم دوری دلدار رهم، شاد شوم

سر نهم بر قدم دوست، به خلوتگه عشق
لب نهم بر لب شیرین تو، فرهاد شوم

طی کنم راه خرابات و به پیری برسم
از دم پیر خرابات دل آباد شوم

یاد روزی که به خلوتگه عشاق روم
طرب انگیز و طرب خیز و طرب‏زاد شوم

نه به میخانه مرا راه، نه در مسجد جا
یار را گو: سببی ساز که ارشاد شوم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمع وجود
گوهر بعدی:شرح پریشانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.