۴۲۳ بار خوانده شده

فصل طرب

دست افشان به سر کوی نگار آمده‏ام
پای‏کوبان ز پی نغمه تار آمده ام

حاصل عمر اگر نیْم نگاهی باشد
بهر آن نیم نگه، با دل زار آمده ام

باده از دست لطیف تو در این فصل بهار
جان فزاید که در این فصل بهار آمده ام

مطرب عشق کجا رفته، در این فصل طرب
که به عشق و طربش باده گسار آمده‏ام

در میخانه گشایید که از مسلخ عشق
به هوای رُخ آن لاله عذار آمده‏ام

جامه زهد دریدم، رهم از دام بلا
باز رستم، ز پی دیدن یار آمده‏ام

به تماشای صفای رخت، ای کعبه دل
به صفا پشت و سوی شهر نگار آمده‏ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:محرم اسرار
گوهر بعدی:نهانخانه اسرار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.