۵۳۸ بار خوانده شده

خرقه تزویر

ماییم و یکی خرقه تزویر و دگر هیچ
در دام ریا، بسته به زنجیر و دگر هیچ

خودبینی و خودخواهی و خودکامگی نفس
جان را چو روان کرده زمینگیر و دگر هیچ

در بارگه دوست، نبردیم و ندیدیم
جز نامه سربسته به تقصیر و دگر هیچ

بگزیده خرابات و گسسته ز همه خلق
دل بسته به پیشامد تقدیر و دگر هیچ

درویش که درویش‏صفت نیست، گشاید
بر خلق خدا دیده تحقیر و دگر هیچ

صوفی که صفاییش نباشد، ننهد سر
جز بر در مردِ زر و شمشیر و دگر هیچ

عالِم که به اخلاص نیاراسته خود را
علمش به حجابی شده تفسیر و دگر هیچ

عارف که ز عرفان کتبی چند فراخواند
بسته است به الفاظ و تعابیر و دگر هیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:طبیب عشق
گوهر بعدی:مژده دیدار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.