۳۵۴ بار خوانده شده

پرتو عشق

عشق اگر بال گشاید به جهان، حاکم اوست
گر کند جلوه در این کوْن و مکان، حاکم اوست

روزی ار رُخ بنماید ز نهانخانه خویش
فاش گردد که به پیدا و نهان، حاکم اوست

ذرّه ای نیست به عالم که در آن عشقی نیست
بارک اللّه که کران تا به کران، حاکم اوست

گر عیان گردد روزی، رخش از پرده غیب
همه بینند که در غیب و عیان، حاکم اوست

تا که از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب
خود نبینی به همه جسم و روان، حاکم اوست

من چه گویم؟ که جهان نیست بجز پرتو عشق
ذوالجلالی است که بر دهر و زمان، حاکم اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:هوای وصال
گوهر بعدی:مبتلای دوست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.