۶۲۵ بار خوانده شده

سخن دل

عاشق دوست ز رنگش پیداست
بیدلی از دل تنگش پیداست

نتوان نرم نمودش به سخن
این سخن، از دل سنگش پیداست

از در صلح برون ناید دوست
دیگر امروز، ز جنگش پیداست

مَی زده است، از رُخ سرخش پرسید
مستی از چشم قشنگش پیداست

یار، امشب پی عاشق کشی است
من نگویم؛ ز خَدَنگش پیداست

رازِ عشق تو نگوید هندی
چه کنم من که ز رنگش پیداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:درگاه جمال
گوهر بعدی:مکتب عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.