۲۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۸۶

شبی که دَررَسَد از عشق، پیکِ بیداری
بگیرد از سَرِ عُشّاقْ خواب، بیزاری

ستاره سَجده کُند، ماه و زُهره حال آرَد
رَها کُن خِرَد و عقل، سَیر و رَهْواری

زِهی شبی که چُنان نَجْم، در طُلوع آید
به روزِ روشن بِدْهَد، صِفاتِ سَتّاری

زِ اِبْتِدایِ جهان، تا به اِنْتِهایِ جهان
کسی ندید چُنین بی‌هُشیّ و هُشیاری

تو خواه بَرجِه و خواهی فُروجِه، این نَبُوَد
کِه زَهره دارد با آفتابِ سَیّاری؟

طَمَع مَدار که امشب بَرِ تو آید خواب
که بَرنِشَست به سَیران، خَدیوِ بیداری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.