۲۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۶۳

به هر دلی که دَرآیی، چو عشقْ بِنْشینی
بِجوشَد از تَکِ دلْ چَشمه چَشمه، شیرینی

کلیدِ حاجَتِ خَلْقان، بِدان شُده‌ست دُعا
که جانِ جانِ دُعاییّ و نورِ آمینی

دِلا به کویِ خَرابات نازِ تو نَخَرند
مَکُن تو بینی و ناموس، تا جهانْ بینی

دَران اَلَست و بلی، جانِ بی‌بَدَن بودی
تو را نِمود که آنی، چه در غَمِ اینی؟

تو را یکی پَر و بالی‌ست آسْمان پیما
چه در پِیِ خَر و اَسْپی؟ چه در غَمِ زینی؟

بگو بگو تو چه جُستی، که آنْت پیش نرفت
بیا بیا که تو سُلطانِ این سَلاطینی

تو تاجِ شاهِ جهان را عزیزتَر گُهَری
عروسِ جانِ نَهان را هزار کابینی

چه چَنگ دَرزده‌یی در جهان و قانونَش؟
که از وَرایِ فَلَک، زُهرهٔ قَوانینی

به روزِ جِلْوه، مَلایک تو را سُجود کنند
بِنَشْنوند زِ ابْلیسیان که تو طینی

میانْ بِبَستی و کردی به صِدْقْ خِدمَتِ دین
کنند خِدمَتِ تو بعد ازین، که تو دینی

سِتاره وار به انگشت‌ها نِمودَندَت
چو آفتابْ کُنون نامُشارْ تَعیینی

اگر چه دَرخورِ نازی، نیاز را مَگُذار
برایِ رَشک زِ ویسه خوش است رامینی

خَمُش، به سورهٔ اِقْرَأ بَسی عَمَل کردی
زِ قِشْرِ حَرف گُذَر کُن کُنون که وَالتّینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.