۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۷۶

شُد جادویی حَرام و حَق از جادویی بَری
بر تو حَرام نیست، که مَحبوبْ ساحِری

می‌بَند و می‌گُشا، که همین است جادویی
می بَخش و می‌رُبا، که همین است داوَری

دریا بِدیده‌ایم، که در وِیْ گُهَر بُوَد
دریا دَرونِ گوهر، کی کرد باوَری؟

سِحْرِ حَلال آمد، بُگْشاد پَرّ و بال
افسانه گشت بابِل و دَستانِ سامِری

هَمیانِ زَر نَهاده و مَعیوب می‌خَرَد
ای عاشقان کِه دید که شُد ماهْ مُشتری؟

امروز می‌گُزید زِ بازار اسپ، او
اَسْپانِ پُشتْ ریش و یَدَک‌هایِ لاغَری

گفتم که اسپِ مُرده چُنین راه کِی بُرَد؟
گفتا که راه ما نَتَوان شُد به لَمْتُری

کَشتی شِکَسته باید در آبگیرِ خِضْر
کَشتی چو نَشْکَنی، تو نه کَشتی، که لَنْگَری

دنیا چو قَنْطَره‌ست گُذَر کُن چو پا شِکَست
با پایِ ناشِکَسته ازین پول نَگْذَری

زیرا رُجوعْ ضِدِّ قُدوم است و عکسِ اوست
فرمانِ اِرْجعیِ را مَنْیوش سَرسَری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.