۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۶۳

می‌زَن سه تا که یکتا گشتم، مَکُن دوتایی
یا پَردهٔ رَهاوی یا پَردهٔ رَهایی

بی‌زیر و بی‌بَمِ تو، ماییم در غَمِ تو
در نایِ این نَوا زَن، کَافْغانْ زِ بی‌نَوایی

قولی که در عِراق است، دَرمانِ این فِراق است
بی قولْ دِلْبَری تو، آخِر بگو کُجایی؟

ای آشنایِ شاهان در پَردهٔ سِپاهان
بِنْواز جانِ ما را، از راهِ آشنایی

در جمعِ سُست رایان، رو، زَنگُله سُرایان
کاری بِبَر به پایان، تا چند سُست رایی؟

از هر دو زیراَفکَند، بَندی بَرین دِلَم بَند
آن هر دو خود یک است و ما را دو می‌نِمایی

گَر یارِ راست کاری، وَرْ قولِ راست داری
در راستْ قول بَرگو، تا در حِجاز آیی

در پَردهٔ حُسینی، عُشّاق را دَرآوَر
وَزْ بوسَلیک و مایه، بِنْمایْ دِلْگُشایی

از تو دوگاه خواهند، تو چارگاه بَرگو
تو شمعِ این سَرایی، ای خوش که می‌سُرایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.