۷۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۶۱

در رنگِ یار بِنْگَر، تا رنگِ زندگانی
بر رویِ تو نشیند، ای نَنگِ زندگانی

هر ذَرّه‌یی دَوان است، تا زندگی بِیابَد
تو ذَرّه‌یی نداری آهنگِ زندگانی؟

گَر زان که زندگانی، بودی مِثالِ سنگی
خوشْ چَشمه‌ها دَویدی، از سَنگِ زندگانی

در آیِنِه بِدیدم، نَقْشِ خیالِ فانی
گفتم چه‌یی تو؟ گفتا من زنگِ زندگانی

اَنْدَر حَیاتِ باقی، یابی تو زندگان را
وین باقیانِ کیانند؟ دِلْتَنگِ زندگانی

آن‌ها که اهلِ صُلح اند، بُردند زندگی را
وین ناکَسان بِمانَند در جَنگِ زندگانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.