۳۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۴۷

یا من عَجَب فُتادم، یا تو عَجَب فُتادی
چندین قَدَح بِخوردی، جامی به من ندادی

تو از شرابْ مَستی، من هم زِ بویْ مَستَم
بونیزنیست اندک، در بَزمِ کیْقُبادی

بسیار عاشقان را، کُشتی تو بی‌گُناهی
در رنج و غَم نکُشتی، کُشتی زِ ذوق و شادی

ای تو گُشادِ عالَم، ای تو مُرادِ آدم
خانه چرا گرفتی در کویِ بی‌مُرادی؟

زیرا چراغِ روشن، در ظُلْمَتِ شب آید
دَرمان به دَرد آید، این است اوسْتادی

بَستی زبان و گوشم، تا جُز غَمَت نَنوشَم
نی نُکتهٔ عَمیدی، نی گفتهٔ عِمادی

تبریز شَمسِ دین را، خِدمَت رَسان زِ مَستان
سَجده کُن و بِگویَش اَوْحَشْتَ یا فُؤادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.