۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۱۶

مَرحَبا ای پَرده، تو آن پَرده‌یی
کَزْ جهانِ جانْ نشان آورده‌یی

بَرگُذَر از گوش و بر جان‌ها بِزَن
زان کِه جانِ این جهانِ مُرده‌یی

دَررُبا جان را و بَر بالا بُرو
اَنْدَر آن عالَم که دل را بُرده‌یی

ماهِ خَندانَت گواهی می‌دَهَد
کان شراب آسْمانی خورده‌یی

جانِ شیرینَت نشانی می‌دَهَد
کَزْ اَلَست اَنْدَر عَسَلْ پَروَرده‌یی

سَبزه‌ها از خاکْ بَررُستن گرفت
تا نِمایَد کِشت‌ها که کرده‌یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.