۴۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۰۷

آفتابا سوی مَهْ رویان شُدی
چَرخ را چون ذَرِّه‌ها بَرهَم زدی

آتشی در کُفر و ایمانْ شُعله زد
چون بِگُسْتَردی تو دینِ بیخودی

پَست و بالا عشقْ پُر شُد هَمچو بَحْر
چَشمه چَشمه، جوشْ جوشِ سَرمَدی

عالَمی پُرآتشِ عُشّاق بود
بر سَرِ آتش، تو آتش آمدی

هر سَحَرگَهْ پیشِ قانون‌‌هایِ تو
سَجده آرَد دینِ پاکِ اَحمدی

بی وجودی گَر تو را نُقصانْ نَهَد
بی وجودان را چه نیکی یا بَدی؟

خاکِ پایِ شَمسِ تبریزی بِبوس
تا بَرآری سَر زِ سَعْد و اَسْعَدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.