۲۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۹۱

هر کِه از نیستی آید به سویِ او خَبَری
اَنْدَرو از بَشریَّت بِنِمانَد اثری

اِلْتِفاتی نَبُوَد هِمَّتِ او را به عِلَل
گَر عِلَل گیرد جُمله، زِ عُلی تا به ثَری

هر کسی که مُتلاشی شود و مَحو زِ خویش
به سویِ او کُند از عینِ حقیقت نَظَری

جوهری بیند صافی، مُتَحَلّی به حُلَل
مُتِمَکِّن شده در کالْبَدِ جانوری

تو به صورت چه قَناعَت کُنی از صُحبَتِ او؟
رو دِگَر شو تو به تَحقیق، که او شُد دِگَری

بِشِنو شُکرِ وِیْ از من، که به جان و سَرِ تو
که بِدان لُطف و حَلاوَت نَچَشیدم شِکَری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.