۳۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۸۵

هَله، آن بِهْ که خوری این میْ و از دست رَوی
تا به هر جا که رَوی، خوش دل و سَرمَست رَوی

چَرخِ گَردانْ به تو گَردد، که تو آبِ اویی
ماهِ چَرخی، چه زیان دارد اگر پَست رَوی؟

ماهی‌یی، لیک چُنان مَستِ تو است آن دریا
همه دریا زِپِیِ آید، چو تو در شَست رَوی

صَدَقاتِ همه شاهان که سویِ نیست رَوَد
رو سویِ هست نَهَد، چون تو سویِ هست رَوی

سابِقِ تیزرُوانی تو، دَرین راهِ دراز
وَزْ رَهِ رِفْقْ تو با این دو سه پابَست رَوی

کَسبِ عیشِ اَبَدآموز زِ شَمسِ تبریز
تا در آن مَجْلِسِ عیشی که جِنان است رَوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.