۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۲۵

مَثَلِ ذَرّهٔ روزَن، هَمگان گشته هوایی
که تو خورشیدشَمایل به سَرِ بامْ بَرآیی

همه ذَرّاتْ پَریشان، زِتو کالیوه و شادان
همه دَستَک زَن و گویان که تو در خانهٔ مایی

همه در نورْ نَهُفته، همه در لُطفِ تو خُفته
غَلَط انداز بِگُفته که خدایا تو کجایی؟

همه هم خوابهٔ رَحْمَت، همه پَروَردهٔ نِعْمَت
همه شَهْ زادهٔ دولت، شُده در لُبْسِ گدایی

چو من این وصل بِدیدم، همه آفاق دَویدم
طَلَبیدم، نَشِنیدم، که چه بُد نامِ جُدایی

مَگَر این نامِ نَقیبی بُوَد از رَشک رَقیبی
چه رَقیبی، چه نَقیبی، همه مَکْر است و دَغایی

به جُز از روحِ بَقایی، به جُز از خوبِ لِقایی
مَدِه از جَهْل گوایی، هَله تا ژاژْ نَخایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.