۳۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۵۷

کَژْ زَخمه مَباش تا توانی
هر زَخْمه که کَژْ زَنی، بِمانی

پیر است عروسِ عیشِ دنیا
مرگش طَلَبی اگر، سِتانی

تا رُخ نَنِمود جُمله نور است
چون رُخ بِنِمود، شُد دُخانی

از سیلِ بَلا چو کاهْ مَگْریز
در عشق و وَلا چو پَهْلَوانی

چون آبِ رَوان به هر نَباتی
باید که حَیات را رَسانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.