۲۵۳ بار خوانده شده
تو تا بِنْشَستهیی بر دارِ فانی
نِشَسته میرَویّ و مینَبینی
نِشَسته میرَوی، این نیز نیکوست
اگر رویَت دَرین سویِ او است
بَسی گشتی دَرین گِردابْ گَردان
به سویِ جویِ رَحْمَت رو بِگَردان
بِزَن پایی، بَرین پابَندِ عالَم
که تا دست از تَبَرُّک بر تو مالَم
تو را زُلفیست بِهْ از مُشک و عَنْبَر
تو دِهْ کَل را کُلاهی ای برادر
کُلَه کم جو، چو داری جَعْدِ فاخِر
کُلَه بر آسْمان انداز آخِر
چرا دنیا به نُکتهیْ مُسْتَحیله
فَریبَد چون تو زیرک را به حیله؟
به سردی نُکتهیْ گوید سَرد سیلی
نداری پایِ آن خَر را شِکالی
اگر دوران دلیل آرَد دَران قال
تَخَلُّف دیدهیی در رویِ او مال
تو را عُمری کَشید این غول در تیه
بِکُن با غولِ خود بَحْثی به توجیه
چرا اِلْزام اویی؟ چیست سَکْته؟
جوابَش گو که مَقْلوب است نُکته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نِشَسته میرَویّ و مینَبینی
نِشَسته میرَوی، این نیز نیکوست
اگر رویَت دَرین سویِ او است
بَسی گشتی دَرین گِردابْ گَردان
به سویِ جویِ رَحْمَت رو بِگَردان
بِزَن پایی، بَرین پابَندِ عالَم
که تا دست از تَبَرُّک بر تو مالَم
تو را زُلفیست بِهْ از مُشک و عَنْبَر
تو دِهْ کَل را کُلاهی ای برادر
کُلَه کم جو، چو داری جَعْدِ فاخِر
کُلَه بر آسْمان انداز آخِر
چرا دنیا به نُکتهیْ مُسْتَحیله
فَریبَد چون تو زیرک را به حیله؟
به سردی نُکتهیْ گوید سَرد سیلی
نداری پایِ آن خَر را شِکالی
اگر دوران دلیل آرَد دَران قال
تَخَلُّف دیدهیی در رویِ او مال
تو را عُمری کَشید این غول در تیه
بِکُن با غولِ خود بَحْثی به توجیه
چرا اِلْزام اویی؟ چیست سَکْته؟
جوابَش گو که مَقْلوب است نُکته
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.