۲۵۱ بار خوانده شده
چُنان گشتم زِ مستیّ و خَرابی
که خاکی را نمیدانم زِ آبی
دَرین خانه نمییابم کسی را
تو هُشیاری، بیا، باشد بیابی
همین دانم که مَجْلِسْ از تو بَرپاست
نمیدانم شَرابی یا کَبابی
به باطِن، جانِ جانِ جانِ جانی
به ظاهر، آفتابِ آفتابی
ازان رو خوش فُسونی، که مسیحی
ازان رو دیوسوزی، که شِهابی
مرا خوش خوی کُن، زیرا شرابی
مرا خوش بوی کُن، زیرا گُلابی
صَبایی، که بِخَندانی چَمَن را
اگر چه تشنگان را تو عَذابی
بیا، مَستانِ بیحَد بین به بازار
اگر تو مُحْتَسب در اِحْتِسابی
چو نان خواهان، گَهی اَنْدَر سوآلی
چو رَنْجوران، گَهی اَنْدَر جوابی
مِثالِ بَرق، کوتَه خندهیی تو
ازان مَحْبوسِ ظُلْماتِ سَحابی
دَرآ در مَجْلِسِ سُلطانِ باقی
ببین گَردانْ جِفانٍ کَالْجَوابی
تو خوش لَعْلی، وَلیکِن زیرِ کانی
تو بس خوبی، وَلیکِن در نِقابی
به سویِ شَهْ پَری، بازِ سپیدی
وَگَر پَرّی به گورستان، غُرابی
جوان بَختا بِزَن دستیّ و میگو
شَبابی یا شَبابی یا شَبابی
مگو با کَس سُخَن، وَرْ سَخت گیرد
بگو وَاللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّوابِ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که خاکی را نمیدانم زِ آبی
دَرین خانه نمییابم کسی را
تو هُشیاری، بیا، باشد بیابی
همین دانم که مَجْلِسْ از تو بَرپاست
نمیدانم شَرابی یا کَبابی
به باطِن، جانِ جانِ جانِ جانی
به ظاهر، آفتابِ آفتابی
ازان رو خوش فُسونی، که مسیحی
ازان رو دیوسوزی، که شِهابی
مرا خوش خوی کُن، زیرا شرابی
مرا خوش بوی کُن، زیرا گُلابی
صَبایی، که بِخَندانی چَمَن را
اگر چه تشنگان را تو عَذابی
بیا، مَستانِ بیحَد بین به بازار
اگر تو مُحْتَسب در اِحْتِسابی
چو نان خواهان، گَهی اَنْدَر سوآلی
چو رَنْجوران، گَهی اَنْدَر جوابی
مِثالِ بَرق، کوتَه خندهیی تو
ازان مَحْبوسِ ظُلْماتِ سَحابی
دَرآ در مَجْلِسِ سُلطانِ باقی
ببین گَردانْ جِفانٍ کَالْجَوابی
تو خوش لَعْلی، وَلیکِن زیرِ کانی
تو بس خوبی، وَلیکِن در نِقابی
به سویِ شَهْ پَری، بازِ سپیدی
وَگَر پَرّی به گورستان، غُرابی
جوان بَختا بِزَن دستیّ و میگو
شَبابی یا شَبابی یا شَبابی
مگو با کَس سُخَن، وَرْ سَخت گیرد
بگو وَاللّهُ اَعْلَمْ بِالصَّوابِ
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.