۲۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۰۵

مرا هر لحظه مَنْزِل آسْمانی
تو را هر دَمْ خیالیّ و گُمانی

تو گویی کو طَمَع کرده‌‌‌ست در من
جهانی زین خیالْ اَنْدَر زیانی

بَران چَشمِ دروغَت طَمْع کردم
که چون دوزخ نِمودسْتَت جِنانی

بَران عقلِ خَسیسَت طَمْع کردم
که جان دادی برایِ خاکْدانی

چه نور اَفْزایَد از برقْ آفتابی؟
چه بَربَندد زِ ویرانی جهانی؟

زِ یک قطره چه خواهد خورْد بَحْری؟
زِ یک حَبّه چه دُزدَد گنج و کانی؟

چه رونَق یا چه آرایش فَزایَد
زِ پَژمُرده گیایی گُلْسِتانی؟

به حَقِّ نورِ چَشمِ دِلْبَرِ من
که روشن‌تَر ازین نَبْوَد نشانی

به حَقِّ آن دو لَعْلِ قَندبارش
که شرحِ آن نگُنجَد در دَهانی

که مَقصودم گُشادِ سینه‌یی بود
نه طَمْعِ آن کِه بُگْشایَم دُکانی

غَرَض تا نانی آن‌جا پُخته گَردد
نه آن کِه دَررُبایَم از تو نانی

زِ بَهْمان و فُلان تو فارغ آیند
طَمَع آن نی که گویندم فُلانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.