۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۷۹

زِ ما بَرگشتی و با گِلْ فُتادی
دو چَشمِ خویشْ سویِ گِل گُشادی

زِ شَرمِ رویِ ما، گِل از تو بُگْریخت
زِ گِل واگَشتی، این جا سَر نَهادی

نَهادی سَر که پایِ من بِبوسی
نیابی بوسه، گِل را بوسه دادی

بِدان لب‌ها که بویِ گِل گرفته‌ست
نیابی بوسه، گَر چه اوستادی

برای رَفعِ بویَش این دو لب را
هَمی‌مالَم، به خاکَت من زِ شادی

کجا بَردارم این لب از تو، ای خاک
ولی فِتْنه تویی، گِل را تو زادی

تو آن خاکی که از حَقْ لُطف دُزدی
تو دُزدیّ و مُریدیّ و مُرادی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.