۳۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۱۵

هم پَهْلوی خُم سَر نِهْ، ای خواجهٔ هَرجایی
پَرهیز زِ هُشیاران، وَزْ مَردمِ غوغایی

هُشیار به سگ مانَد، جُز جنگْ نمی‌داند
تو جِنْسِ سگِ کَهْفی، از جنگْ مُبَرّایی

سَر بر دَرِ خُمخانه زد آن سگِ فَرزانه
چون دید دَران دَرگَهْ شُکر و شِکَراَفْزایی

بیرون مَرو ای خواجه زین صورتِ دیباچه
این جاست تماشاها، تو مَردِ تماشایی

بس مَستِ طَرَب، خورده آهنگِ بُرون کرده
در سِرکه دَراُفتاده، آن خوش لَبِ حَلْوایی

سَر پَهْلویِ آن خُم نِهْ، کوزه به بَرِ خُم بِهْ
بِجْهی، به سویِ او جِهْ، ای مَستِ عَلالایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.