۳۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۸۸

ای یار غَلَط کردی، با یارِ دِگَر رفتی
از کارِ خود اُفْتادی، در کارِ دِگَر رفتی

صد بار بِبَخشودم بر تو، به تو بِنْمودم
ای خویش پَسَندیده، هین بارِ دِگَر رفتی

صد بار فُسون کردم، خار از تو بُرون کردم
گُلْزار نَدانستی، در خارِ دِگَر رفتی

گفتم که تویی ماهی، با مار چه همراهی؟
ای حالْ غَلَط کرده، با مارِ دِگَر رفتی

مانندِ مَکوکِ کَژْ، اَنْدَر کَفِ جولاهَه
صد تار بُریدی تو، در تارِ دِگَر رفتی

گفتی که تو را یارا، در غار نمی‌بینم
آن یار در آن غار است، تو غارِ دِگَر رفتی

چون کم نَشَود سَنگَت؟ چون بَد نَشَود رَنگَت؟
بازارِ مرا دیده، بازارِ دِگَر رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.