۱۰۷۸ بار خوانده شده

باغ

باغ بود، اما، فضایش سهمناک
باغ، اما، سروهایش سر فرو برده به خاک!

باغ، اما، سنگ بر جای چمن، روییده در هم
تنگ، تنگ
باغ ,اما,نارون ها نسترن ها زیر سنگ!
*

با، اما عطر نابودی در آن مزد نفس
باغ، اما مرغ خاموشی در آن می خواند و بس
باغ، اما خاک صحرای عدم در چشم برگ
باغ، اما، هر قدم پیغامی از دنیای مرگ!
*

ژرفنای خاک بود جانِ بسیاران در او
ناله های باد و گیسو کندن باران دراو
آتش دل های یاران در غم یاران او!
*

ای کدامین دست نا پیدا درین هفت آسمان!
تا کجا می گستری این دام را؟
تا یه کی می پروری این مرگ خون آشام را؟
کی به پایان می رسانی این ربودن های بی هنگام را؟
*

سنگ را می شست باران تا بشوید نام را!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:نمی خواهم بمیرم
گوهر بعدی:چراغ چشم تو ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.